چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر ابر و کوچه/زهر شیرین
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/abro_kooche">مجموعه شعر ابر و کوچه</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/abro_kooche/zahre_shirin_moshiri">زهر شیرین</a></li> </ul> </nav>

زهر شیرین

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق، 

که نامی خوش‌تر از اینت ندانم. 

وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری، 

به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

 

تو زهری، زهر گرم سینه‌سوزی، 

تو شیرینی، که شور هستی از توست. 

شراب جام خورشیدی، که جان را 

نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.

 

به آسانی، مرا از من ربودی

درون کوره ی غم آزمودی

دلت آخر به سرگردانی ام سوخت

نگاهم را به زیبایی گشودی

 

بسی گفتند: –"دل از عشق برگیر! 

که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!"

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم 

که او زهر است، اما … نوشداروست!

 

چه غم دارم که این زهر تب‌آلود، 

تنم را در جدایی می‌گدازد 

از آن شادم که در هنگامه‌ی درد، 

غمی شیرین دلم را می‌نوازد.

 

اگر مرگم به نامردی نگیرد: 

مرا مهر تو در دل جاودانی‌ست. 

وگر عمرم به ناکامی سرآید؛

تو را دارم که مرگم زندگانی‌ست.

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین