چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر گناه دریا/آتش پنهان
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/gonahe_darya">مجموعه شعر گناه دریا</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/gonahe_darya/atash_penhan_moshiri">آتش پنهان</a></li> </ul> </nav>

آتش پنهان

گرمی آتش خورشید فسرد

مهرگان زد به جهان رنگ دگر

پنجه ی خسته ی این چنگی پیر،

ره دیگر زد و آهنگ دگر

 

زندگی مرده به بیراه زمان

کرده افسانه ی هستی کوتاه

جز به افسوس نمی خندد مهر

جز به اندوه نمی تابد ماه!

 

باز در دیده ی غمگین سحر،

روح بیمار طبیعت پیداست

باز در سردی لبخند غروب

رازها خفته ز ناکامی هاست

 

شاخه ها مضطرب از جنبش باد

در هم آویخته می پرهیزند

برگها سوخته از بوسه ی مرگ

تک تک از شاخه فرو می ریزند

 

می کند باد خزانی خاموش،

شعله سرکش تابستان را

دست مرگ است و ز پا ننشیند،

تا به یغما نبرد بستان را

 

دلم از نام خزان می لرزد

زانکه من زاده ی تابستانم

شعر من آتش پنهان من است

روز و شب شعله کشد در جانم

 

می رسد سردی پاییز حیات

تاب این باد بلاخیزم نیست

غنچه ام غنچه ی نشکفته به کام

طاقت سیلی پاییزم نیست!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین