چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر تشنه طوفان/آهنگ آشنا
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan">مجموعه شعر تشنه طوفان</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan/ahange_ashena_moshir">آهنگ آشنا</a></li> </ul> </nav>

آهنگ آشنا

آوای گرم کیست که از راههای دور

 سر می کند ترانه جان پرور امید؟  

گاهی برد گذشته تاریک را ز یاد

 گاهی دهد سعادت آینده را نوید؟

  

در تنگنای تیرگی نیمه شب که هست،

 تاریک تر ز تیرگی و تنگنای گور؛  

آوای گرم کیست که همچون سروش غیب

هرشب به گوش می رسد از راههای دور؟  

 

در ژرفنای خاطر من میکند نفوذ

می گیردم ز دامن و می خواندم به نام  

ریزد به گوش جان من این صوت دلپذیر

چالاک و نرم روح مرا می کشد به دام 

 

چشمان رنج دیده ی من ای بسا که شب

با یاد او نخفته و اندیشه کرده است  

ذرات جان من همه مجذوب این نواست

گویی به تار و پود دلم ریشه کرده است 

 

پرمی کشد خیال به پهنای آسمان

حیران و بیقرار که این نغمه از کجاست  

در ظلمت و سکوت غم انگیز نیمه شب

تنها همین نواست که با جانم آشناست  

 

 در آسمان دو چشم فریبای دل فروز

چون چشم زهره شاهد بیداری من است  

از دیدگان اوست که شام سیاه من

از برق جاودانی او روز روشن است؟

  

این روی تابناک و دلاویز آرزوست

کز اوج زهره راز و نیازی ست با منش؟  

پایم نمی رود که شتابم به سوی او

دستم نمی رسد که بگیرم به دامنش 

 

آسیمه سر به دامن شب چنگ می زنم

او می گریزد از من و خاموش می شود  

امواج نغمه های دل انگیز آرزو

با خنده سکوت هم آغوش می شود

  

گریان به کنج خلوت دل می برم پناه

آیا رسد به گوش خدا ناله های من؟  

در خویش می گریزم و فریاد می زنم

یار مرا به من برسان ای خدای من! 

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین