چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر تشنه طوفان/گفتگو
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan">مجموعه شعر تشنه طوفان</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan/goftogoo_moshiri">گفتگو</a></li> </ul> </nav>

گفتگو

گفتی: سپیده دم چه دل انگیز و دلرباست،

گفتم: تبسم تو بسی دلرباتر است!

گفتی: نسیم، روح نواز است و جانفزا،

گفتم: که بوی موی توام جانفزاتر است!

گفتی: چه دلگشاست افق در طلوع صبح

گفتم: که چهره ی تو از آن دلگشاتر است

گفتی: که با صفاتر از این نوبهار چیست؟

گفتم: جمال دوست، بسی با صفاتر است!

گفتی: که چشم نرگس؛ چون چشم آشناست!

گفتم: نگاه چشم تو آشناتر است!

گفتی: که لاله گرچه فریباست، بی وفاست!

گفتم: که عهد لاله رخان بی وفاتر است!

گفتی: که می رسد به فلک شور بلبلان،

گفتم: که ناله های حزینم رساتر است!

گفتی: به بینوایی مرغ قفس نگر!

گفتم: دلم ز مرغ قفس بینواتر است!

گفتی: دلت به محنت و غم سخت مبتلاست؟!

گفتم: هزار مرتبه، جان مبتلاتر است!

 

من با خیال دوست، چنین گرم گفتگو؛

پر می زند به سینه ی من مرغ آرزو!

بیچاره دل، که سوخته در آرزوی او!

از فرط رنج، گریه ی نهان در گلو کند،

 

ای آرزو! دریغ، که او نیست یار من،

تا رحمت آورد به دل بیقرار من،

جای خیال خویش، نشیند کار من

تا با من این چنین ز وفا گفتگو کند!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین