چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر تشنه طوفان/خنده ی خورشید
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan">مجموعه شعر تشنه طوفان</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan/khandeh_khorshidd_moshiri">خنده ی خورشید</a></li> </ul> </nav>

خنده ی خورشید

هر نفس می رسد از سینه ام این ناله به گوش

که در این خانه دلی هست به هیچش مفروش!

 

چون به هیچش نفروشم؟ که به هیچش نخرند

هرکه بارغم یاری نکشیده ست به دوش

 

سنگدل، گویدم از سیم تنان روی بتاب

بی هنر، گویدم از نوش لبان چشم بپوش

 

برو ای دل به نهانخانه ی خود خیره بمیر

مخروش این همه ای طالب راحت! مخروش

 

آتش عشق بهشت است، میندیش و بیا

زهر غم راحت جان است؛ مپرهیز و بنوش

 

بخت بیدار اگر جویی با عشق بساز

عمر جاوید اگر خواهی، با شوق بجوش

 

پر و بالی بگشا، خنده خورشید ببین

پیش از آنی که شود شمع وجودت خاموش!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین