چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر تشنه طوفان/خزان بهشت
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan">مجموعه شعر تشنه طوفان</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan/khazane_behesht_moshiri">خزان بهشت</a></li> </ul> </nav>

خزان بهشت

 

بهار، باغ خزان دیده را دوباره جوان کرد

چه می کند گل عشق خزان رسیده ی ما را؟

بنفشه سر به گریبان برون کشید و دل من

هنوز سر به گریبان ماتم است خدا را

 

در این بهار نگریم چرا چو ابر بهاران؟

که از بهار جوانی گلی به کام نچیدم

دل تو بحر صفا بود و جلوه گاه محبت

جفای اهل صفا را ندیده بودم و دیدم

 

بلای عشق، به امید وصل، راحت دل بود

امیدها همه بر باد رفت و آفت جان شد

مگو خزان به دیار بهشت راه ندارد

بهشت عشق مرا بین که پایمال خزان شد

 

در این بهار نه تنها شکسته ای دل ما را

چه خارها که به چشمی امیدوار شکستی

بهار موسم عشق است و عهد بستن یاران 

تو خود چه سنگدلی! عهد در بهار شکستی 

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین