چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر تشنه طوفان/مرگ دل
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan">مجموعه شعر تشنه طوفان</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan/marge_del_moshiri">مرگ دل</a></li> </ul> </nav>

مرگ دل

سحر چون در آیینه کردم نگاه

گل حسن من سخت پژمرده بود

نه لبخند بر جای دیدم نه اشک

روان من از درد افسرده بود

چو بر پیکر خویش کردم نظر

خدایا، چه دیدم، دلم مرده بود

نه بر موی من آن درخشندگی

نه در چهره ام پرتو زندگی

 

تو ای زهره، ای زهره ی سنگدل،

چرا بر من آخر چنین خواستی؟

تو یک عمر پرورده بودی مرا

چنین دلربای ام تو آراستی،

فزون کن غم و رنج و اندوه من

چرا از دلارایی ام کاستی؟

دریغا که بگذشت زیبایی ام

خزان شد بهار دلارایی ام

 

کنم، هدیه ای زهره ی جاودان

تو را گیسوان پریشان خویش

همه عمر بودم وفادار عشق

پرستیدمش از دل و جان خویش

بیا تا در این نغمه واپسین

تورا گویم این راز پنهان خویش

که بعد از چنان پیکری نازنین

نزیبد مرا زندگانی چنین

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین