چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر تشنه طوفان/شمع مرده
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan">مجموعه شعر تشنه طوفان</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan/shame_mordeh_moshiri">شمع مرده</a></li> </ul> </nav>

شمع مرده

این شعله های خشم که در دیدگان توست

پاداش رنج های دل بینوای ماست؟

آن بوسه های مهر نخستین که هر زمان

می ریخت از نگاه تو بر جان من کجاست؟

 

چشمی که جلوه گاه تمنا و شوق بود،

امروز آشیان عتاب و ملامت است 

و آن کس که جز سرود محبت نمی سرود

اکنون به سینه آنچه ندارد محبت است

 

از اوج شادکامی و خوشبختی و امید

نومیدی ام به قعر تباهی کشانده است

با این همه شکنجه دل سخت جان من

دیگر در این جهان به امید که مانده است؟

 

مسکین دلم که از تو به آن یک نگاه ساخت

در شعله های خشم همان یک نگاه سوخت

آتش بزن، به گریه ی تلخم نظر مکن

گریم به حال دل که چرا بیگناه سوخت

 

تا از نگاه مهر تو محروم مانده ام

چشمم چو شمع مرده به بالین آرزوست

بیچاره من که عشق و امیدم تباه شد

خوشبخت آن که چشم تو امروز سوی اوست!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین