چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر تشنه طوفان/ترانه
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan">مجموعه شعر تشنه طوفان</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/teshne_toofan/taraneh_moshiri">ترانه</a></li> </ul> </nav>

ترانه

می گفت: "شب است و راه تاریک

در جنگل تیره پای مگذار

سرگردان، در میان جنگل

گمراه شوی در این شب تار"

 

می گفت: "غریو آبشاران

پیچیده به دشت و جنگل و کوه

بر گوش نمی رسد صدایی

در جنگل کاج های انبوه

 

محبوب تو گر میان جنگل

فریاد برآورد ز نزدیک،

کی می شنوی صدای او را

در این شب پر خروش و تاریک!

 

در دامن بیشه های خاموش

بوی گلت آنچنان کند مست

کز نکهت لاله های وحشی

سرمست دهی تو دامن از دست

 

با این همه پس چگونه خواهی

بینی رخ ماه یارب امشب؟

زیرا به یقین نمی شناسی

گر بگذرد از کنارت امشب!"

 

گفتم: به خدا که اشتباه است

آن هم به خدا چه اشتباهی

گر دورم از او هزار فرسنگ

بین من و دوست نیست راهی

 

گویی که نشسته در کنارم

خیره ست به روی من نگاهش

هم می شنوم صدای گرمش

هم می نگرم به روی ماهش.

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین