چراغک / فروغ‌الزمان فرخزاد(فروغ فرخزاد)/مجموعه شعر عصیان/رهگذر
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?foroogh-farrokhzad">فروغ‌الزمان فرخزاد(فروغ فرخزاد)</a></li><li><a href="?foroogh-farrokhzad/osyan">مجموعه شعر عصیان</a></li><li><a href="?foroogh-farrokhzad/osyan/rahgozar_forogh">رهگذر</a></li> </ul> </nav>

رهگذر

 

یکی مهمان ناخوانده ،

ز هر درگاه رانده ، سخت وامانده ،

رسیده نیمه شب از راه ، تن خسته ، غبار آلود

نهاده سر به روی سینه ی رنگین کوسن هایی

که من در سال های پیش

همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم

هزاران نقش رویایی بر آن ها در خیال خویش

و چون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم

گیاهی سبز می رویید در مرداب رویاهای شیرینم

ز دشت آسمان گویی غبار نور بر می خاست

گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم

نسیم گرم دستی ، حلقه ای را نرم می لغزاند

در انگشت سیمینم

لبی سوزنده لب های مرا با شوق می بوسید

و مردی می نهاد آرام ، با من سر به روی سینه ی خاموش

کوسن های رنگینم

کنون مهمان ناخوانده ،

ز هر درگاه رانده ، سخت وامانده

بر آن ها می فشارد دیدگان گرم خوابش را

آه ، من باید به خود هموار سازم تلخی زهر عتابش را

و مست از جام های باده می خواند : که آیا هیچ

باز در میخانه ی لب های شیرینت شرابی هست

یا برای رهروی خسته

در دل این کلبه ی خاموش عطر آگین زیبا

جای خوابی هست ؟

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین