اگر مرد خردمندی تورا فرزانگی باید
و گر همدرد مجنونی غم دیوانگی باید
رفیقی بایدم همدم، بشادی بار ودرغم هم
وزین خویشان نامحرم مرا بیگانگی باید
من و گنج سخن سنجی که کنجی خواهدور نجی
چومن گر اهل این گنجی تورا ویرانگی باید
چوزددهقان زحمتکش بکشت عمر خود آتش
تورا ای مالك سرکش جوی مردانگی باید
قناعت داده دنیا را گروه بی سر و پا را
چرا با این عنا مارا، غم بی خانگی باید
در این بی انتها وادی، چوپا از عشق بنهادی
بگرد شمع آزادی، تورا پروانگی باید
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: