از قناعت خواجگردون مرا تابنده است
پیش چشمم چشمۂ خورشید کی تابنده است
پر نگردد کاسه چشم غنی از حرص و آز
کیسه اش هر چند از مال فقیر آکنده است
حال ماضی سر بسر با نا امیدیها گذشت . .
زین سپس تقدیر با پیش آمد آینده است
نیست بیخودگردش این هفت کاخ گردگرد
زانکه هر گردنده را ناچار گرداننده است
باسپر افکندگان مرده ما را کار نیست . .
جنگ ماهمواره با گردنکشان زنده است
با چنین سرمایه عزم تزلزل ناپذیر
نامه حقگوی طوفان تا ابد پاینده است
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: