دل مایه ناکامی است از دیده برون باید
تن جامه بد نامی است آغشته به خون باید
از دست خردمندی، دل را به لب آمدجان
چندی سر سودائی پابند جنون باید
شمشیر زبان ای دل، کامت نکند حاصل
در پنجه شیر عشق بك عمر زبون باید
شب تا به سحر چون شمع، می سوزم و می گوید
گرعاشق دلسوزی سوز تو فزون باید
گر کشته شدن باشد پاداش گنهکاری
ای بس تن بدکاران کز دار نگون باید
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: