چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/ای که پرسی تا به کی دربند دربندیم ما
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/ey_ke_porci_ta_be_key_darbande_darbandim_ma">ای که پرسی تا به کی دربند دربندیم ما</a></li> </ul> </nav>

ای که پرسی تا به کی دربند دربندیم ما

اي كه پرسي تا به كي در بند دربنديم ما

تا كه آزادي بود در بند در بنديم ما

خوار و زار و بي كس و بي خانمان و دربدر

با وجود اينهمه غم ، شاد و خرسنديم ما

جاي ما در گوشۀ صحرا بود مانند كوه

گوشه گير و سربلند و سخت پيونديم ما

در گلستان جهان چون غنچه هاي صبحدم

با درون پر ز خون در حال لبخنديم ما

مادر ايران نشد از مرد زائيدن عقيم

زان زن فرخنده را فرزانه فرزنديم ما

ارتقاء ما ميسر مي شود با سوختن

بر فراز مَجمرِ گيتي چو اسفنديم ما

گر نمي آمد چنين روزي كجا دانند خلق

در ميان همگنان بي مِثل و ماننديم ما

كِشتي ما را خدايا ناخدا از هم شكست

با وجود آن كه كِشتي را خداونديم ما

در جهان كهنه ماند نام ما و فرخي

چون ز ايجاد غزل طرح نو افكنديم م

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین