قمری چو من مديح تو سرو چمن نگفت
گر گفت مدح سرو چمن همچو من نگفت
هر جاروی حکایت شیرین و خسرو است
يك تن سخن ز درد دل کوهکن نگنت
پروانه از شراره ای از دست رفت ليك
با آنکه شمع سوخت سراپاسخن نگفت
هر کس که دید لعل چویاقوت دوست را
دیگر سخن ز رنگ عقیق یمن نگفت
خون مرا چو شیر خورد شکرین لبی
کز کودکی درست زبانش لبن نگفت
این دل که شد به حلقه زلفت شبی اسیر
تا روز جز حکایت بند و شکن نگفت
يك عمر وصف حسن تو گر گفت فرخی
شد باز معترف که بوجه حسن نگفت
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: