چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/jane_shirin_ra_fadaye_jane_shirin_kardo_raft">جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت</a></li> </ul> </nav>

جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت

جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت

یادگاری در جهان از تیشه بهر خود گذاشت

ببستون راگر ز خون خویش رنگین کرد و رفت

دیشب آن نامهربان مه آمد و از اشک شوق

آسمان دامنم را پر ز پروین کرد و رفت

پیش از اینها ای مسلمان داشتم دین و دلی

آن بت کافر چنینم  بیدل و دین کرد و رفت

تا شود آگه ز حال زار دل، باد صبا

مو بمو گردش در آن گیسوی پرچین کرد و رفت

وای بر آن مردم آزاری که در ده روز عمر

آمد و خود را میان خلق ننگین کرد و رفت

این غزل را تا غزال مشك موی من شنید

آمد و بر فرخی صد گونه تحسین کرد و رفت

بی زر و زور کجا زاری ما را ثمر است

در محیطی که ثمر بر اثر زور و زراست

رأی خودرا زخریت به پشیزی بفروخت

بسکه این گاو وخراز قیمت خود بیخبر است

هرچه رأی از دل صندوق برون می آید

دادش از رأی خرو ناله اش از رأی خراست

بر سر سخت چو سندان غنی مشت فقیر

کارگر هست اگر چون چکش کارگر است

توده تا رای فروشی است فنش رای کثیر

مال یک سلسله مفتخور مفت خر است

غزل نامه طوفان به مضامین جدید

در بر خسرو شیرین دهنان چون شکر است

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین