جز شوروشر از چشم سیاه تو نریزد
الا خطر از تیر نگاه تو نریزد
آهسته بزن شانه بر آن زلف پریشان
تا جمع دل از طرف کلاه تو نریزد
کانون شدی ای سینه مگر کز شرر دل
جز اخگر غم ز آتش آه تو نریزد
تادر خم می از پی توبه نکنی غسل
ای شیخ گنهکار گناه تر نریزد
ای خاك مقدس که بود نام تو ایران
فاسد بود آن خون که به راه تو نریزد
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: