چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/تا بود جان گرانمایه به تن
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/ta_bod_jane">تا بود جان گرانمایه به تن</a></li> </ul> </nav>

تا بود جان گرانمایه به تن

تا بود جان گرانمایه به تن

سر ما و قدم خاك وطن

بعد از ایجاد صد آشوب رفتن

بهر ایران ز چه رو در لندن

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

ما بزرگی به حقارت ندهیم

گوش بر حكم سفارت ندهیم

سلطنت را به امارت ندهیم

چونکه ما تن به اسارت ندهیم

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

حال «مارلینگ» تو را فهمیدیم

کاکس را گاه عمل سنجیدیم

کودتا کردن نرمانه دیدیم

آنچه رفتیم چو برگردیدیم

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

آخر ای لرد زما دست بدار

کشور جم نشود استعمار

بهر دلسوزی ما اشك مبار

تا نگویند ز النای فرار

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

ما جگر گوشه کیکاووسيم

پور جمشید جم و سیروسیم

زاده قارن و گیو و طوسیم

ز انگلستان چو بسی مایوسیم

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: مثنوی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین