چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/تا در خم آن گیسو چین و شکن افتاده
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/ta_dar_khame_an_farokhi">تا در خم آن گیسو چین و شکن افتاده</a></li> </ul> </nav>

تا در خم آن گیسو چین و شکن افتاده

تا در خم آن گیسو چین و شکن افتاده 

 بس بند و گره زآن چین در کار من افتاده

در مسلك آزادی ما را نبود هادی 

جز آنکه در این وادی خونین کفن افتاده

 شادم که در این عالم از حرص بنی آدم 

مسکین و غنی با هم اندر محن افتاده 

زین شعله که پیدانیست آنکس که نسوزد کیست

این شور قیامت چیست درمرد وزن افتاده

 در عالم مسکینی جان داده بشیرینی 

هر کشته که می بینی چون کوهکن افتاده

از وادی عشق ای دل جان برده کسی مشکل؟ 

زیرا که به هر منزل سرها ز تن افتاده 

با ذوق سخنرانی گر نامه ما خوانی 

در جای سخن دانی در از دهن افتاده

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین