چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/زبس ای دیده سر کردی شب غم اشکباری را
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/ze_bas_ey_dideh_sar_kardi_shabe_gham_ashkbari_ra_farokhi_yazdi">زبس ای دیده سر کردی شب غم اشکباری را</a></li> </ul> </nav>

زبس ای دیده سر کردی شب غم اشکباری را

ز بس دیده سر کردی شب غم اشکباری را

به روز خویش بنشاندی من و ابر بهاری را

گدا و بینوا و پاکباز و مفلس و مسکین

ندارد کس چو من سرمایه ی بی اعتباری را

چرا چون ناقه ی آهو نگردد خون دل دانا

در آن کشور که پشک1 ارزان کند مُشکِ تتاری را

غنا با پافشاری کرد ایجاد تهی دستی

خدا ویران نماید خانه ی سرمایه داری را

وکالت چون وزارت شد ردیفِ نام اشرافی

چه خوب آموختند این قوم علم خرسواری را

ز جور کارفرما کارگر آنسان به خود لرزد

که گردد روبرو کبک دری باز شکاری را

ز بس بی آفتابِ عارِضَت شب را سحر کردم

ز من آموخت اختر ، شیوه ی شب زنده داری را

1-پشکل، سرگین گوسفند

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین