نکو نشناخت انگاسی پسر را
بپرسیدش نشانی پدر را.
کشیدش در بغل کای نور دیده
منت باشم پدر وز ره رسیده.
بگریید آن پسر ابله تر از او
که: گر تو گم شوی ای بابا دلجو
کسی نشناسدم در بین مردم
بمانم بی نشان و تا ابد گم!
19 آذرماه 1308
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: مثنوی
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: