چراغک / علی اسفندیار(نیما یوشیج)/مجموعه شعر نیما یوشیج/در بسته ام
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?nima-yooshij">علی اسفندیار(نیما یوشیج)</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij">مجموعه شعر نیما یوشیج</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij/dar_basteam">در بسته ام</a></li> </ul> </nav>

در بسته ام

در بسته ام. شب است.

با من، شب من، تاریک همچو گور،

با آن که دور ازو نه چنانم،

او از من است دور.

 

خاموش می گذارم من با شبی چنین

هر لحظه ای چراغ.

می کاهمش ز روغن،

می سایمش ز تن،

تا درهم نگیرد جز او کسی سراغ.

تا از قطار رفته ی تاریک لحظه ها،

روشن به دست آیدم آن لحظه کاندران

چون بوی در دماغ گل او جای برده است،

تن می فشارم از در و دیوار

و تنگنای خانه تن از من فشرده است.

نجوای محرمانه می آغازد

تاریک خانه ی من با من.

دارد به گوش حرف مرا، او

دارم به گوش حرف ورا، من.

 

و هر جدار خاموش،

زین حرف کاو چه وقت می آید

دارد به ما نگران گوش.

 

و شب، عبوس و سرد،

بر ما به کار می نگرد.

یک دلفریب، با قدمش لنگ،

در سایه ی گسسته جداری،

پنهان به راه می گذرد.

 

و سنگ ها به «کاسم» بسته به کبود

سر به سریر خار نشانده،

چشمی شده اند، می نگرندش

لنگ ایستاده در ره مانده.

 

و من بر هر نشانی باریک

آنگاه مانده با شب، آری

خو بسته ام به خانه تاریک.

چون آتشی به خرمن خاکستر سیاه.

 

خاموش می گذارم

هر لحظه ای چراغ.

می کاهمش ز روغن

می سایمش به تن

تا در رهم نگیرد جز او کسی سراغ.

                                                                       تیر ماه 1329

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین