چراغک / علی اسفندیار(نیما یوشیج)/مجموعه شعر نیما یوشیج/درجوارسخت سر
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?nima-yooshij">علی اسفندیار(نیما یوشیج)</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij">مجموعه شعر نیما یوشیج</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij/dar_javare_sakht_sar">درجوارسخت سر</a></li> </ul> </nav>

درجوارسخت سر

من که دورم از دیار خود، چو مرغی از مقر،

همچو عمر رفته، امروزم فراموش از نظر،

من که سر از فکر سنگین دارم و بر بسته لب،

شب به من می خواند از راز نهانش، من به شب.

من که نه کس با من و نه من به کس دارم سخن

در جوار «سخت سر» دریاچه می گوید به من؟

موج او بهر چه می آید به سوی من درشت؟

وین هیون بهر چه ام آشفته می کوبد به مشت؟

گر مرا پیوند از غم بگسلد او را چه سود؟

می کند در پیش این دریا، غم من، چه نمود؟

لیک این سرد و خروشان گرم در کار خود است

پای می کوبد به شوق و دست می مالد به دست.

می گریزد چون خیال و می رسد از راه دور

دارد آن رمزی که پیدا نیست با موجش عبور

به هر دم لب گشاده حرف غمگین می زند

حرف او در من غم دیرینه ام نو می کند

زیر و رو می دارم آن غم های دیرین چون به دل

خاطر از یاد دیار و یار می دارم کسل

و به پیشاپیش دریای نوازنده ز دور

با غمی مهمان، من از خانه می رانم سرور

با جبین سرد خود بنشسته گرم اما ز غم

روزهای رفته را پیوند با هم می دهم.

آه! عمری را در این ره رایگان کردم تلف

حسرت بس رفته ام امروز می ماند به کف.

هر نگاه من به سویی فکر سوی آشیان

می کند دریا هم از اندوه من با من بیان

خانه ام را می نمایاند به موج سبز و زرد

می پراند آفتابی در میان لاجورد

من در آن شوریدگی هایی که او از چیرگی

در سر آورده است با ساحل که دارد خیرگی

دوستانم را همه می بینم آنجا در عبور

این زمان نزدیک آن سامان رسیدستم ز دور.

سال ها عمر نهان را دستی از دریا بدر

می کشد بر پرده های تیرگی های بصر

چشم می بندم به موج و موج همچون من بهم

بر لب دریای غم افزا تاسف می برم.

ای دریای بزرگ! ای در دل تو مستتر

تیرگی های نگاه ماندهی من از مقر!

از رهی بگریخته، سوی رهی باز آمده،

پهنه ور دریا، که چون من دلت ناساز آمده

می سپارم نیز من از حرف تو راه خیال

می دهم پیوند در دل هر خیالی با ملال

تا فرود آیم بدان سوهای تو یک روز من.

کاش بودم در وطن، ای کاش بودم در وطن.

                                                                6 تیر ماه 1309

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: مثنوی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین