آمد- به چه نحو؟ در درون پرده
از شدت غیظ، خون به لب آورده
پاهاش برهنه بر کفش داس کهن
بالا زده آستین ، یقه وا کرده.
-با این همه از چه در درون پرده است؟
از حبس نمی شود دلش آزرده؟
-ای برزگر، ای رفیق من، ای همکار
از کار تو خون به عرق تو پرورده!
هر وقت که هم صدا شدی با این مرد
فریاد زدید هر دو با هم در ده
این پرده ز هم دریده خواهد گردید
چیزی به نهان نماند اندر پرده.
10 مهر 1310
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: چهار پاره
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: