چراغک / علی اسفندیار(نیما یوشیج)/مجموعه شعر نیما یوشیج/خواب زمستانی
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?nima-yooshij">علی اسفندیار(نیما یوشیج)</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij">مجموعه شعر نیما یوشیج</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij/khabe_zemestani">خواب زمستانی</a></li> </ul> </nav>

خواب زمستانی

سر شکسته وار در بالش کشیده،

نه هوایی یاریش داده،

آفتابی نه دمی با بوسه ی گرمش به سوی او دویده،

تیر پروازی به سنگین خواب روزانش زمستانی

خواب می بیند جهان زندگانی را،

در جهانی بین مرگ و زندگانی،

 

همچنان با شربت نوشش

زندگی در زهرهای ناگوارایش.

خواب می بیند فروبسته است زرین بال و پرهایش

از بر او شورها برپاست.

می پرند از پیش روی او

دل به دو جایان ناهمرنگ،

و آفرین خلق آنهاست.

خواب می بیند (چه خواب دلگزای او را)

که به نوک آلوده مرغی زشت،

جوش آن دارد که برگیرد ز جای او را

و اوست مانده با تن لخت و پر مفلوک و پای سرد.

پوست می خواهد بدراند به تن بی تاب

خاطر او تیرگی می گیرد از این خواب

در غبار انگیزی از این گونه با ایام

چه بسا جاندار کاو ناکام

چه بسا هوش و لیاقتها نهان مانده

رفته با بسیارها روی نشان بسیارها چه بی نشان مانده

آتشی را روی پوشیده به خاکستر

چه بسا خاکستر او را گشته بستر.

هیچ کس پایان این روزان نمی داند.

برد پرواز کدامین بال تا سوی کجا باشد.

کس نمی بیند.

ناگهان هولی برانگیزد

نابجایی گرم برخیزد.

هوشمندی سرد بنشیند.

لیک با طبع خموش اوست

چشم باش زندگانیها

سردی آرای درون گرم او با او با بالهایش ناروان رمزی است

از زمان های روانی ها.

سرگرانی نیستش با خواب سنگین زمستانی

از پس سردی روزان زمستان است روزان بهارانی.

او جهان بینی ست نیروی جهان با او

زیر مینای دو چشم بی فروغ و سرد او، تو سرد منگر

رهگذار! ای رهگذاز

دلگشا آینده روزی است پیدا بی گمان با او

او شعاع گرم از دستی به دستی کرده بر پیشانی روز و شب دلسرد می بندد

مرده را ماند. به خواب خود فرو رفته است اما

بر رخ بیدار وار این گروه خفته می خندد.

زندگی از او نشسته دست

زنده است او، زنده ی بیدار.

گر کسی او را بجوید، گر نجوید کس،

ورچه با او نه رگی هوشیار.

سرشکسته وار در بالش کشیده،

نه هوایی یاریش داده،

آفتابی نه دمی با خنده اش دلگرم سوی او رسیده

تیز پروازی به سنگین خواب روزانش زمستانی

خواب می بیند جهان زندگانی را

در جهانی بین مرگ و زندگی

5 خرداد1320

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین