چراغک / علی اسفندیار(نیما یوشیج)/مجموعه شعر نیما یوشیج/خونریزی
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?nima-yooshij">علی اسفندیار(نیما یوشیج)</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij">مجموعه شعر نیما یوشیج</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij/khonrizi_nima">خونریزی</a></li> </ul> </nav>

خونریزی

پا گرفته است زمانی است مدید

ناخوش احوالی در پیکر من

دوستانم، رفقای محرم!

به هوایی که حکیمی بر سر، مگذارید

این دلاشوب چراغ

روشنایی بدهد در بر من!

 

من به تن دردم نیست

یک تب سرکش، تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا

و چرا هر رگ من از تن من سفت و سقط شلاقی ست

که فرود آمده سوزان

دمبدم در تن من.

تن من یا تن مردم، همه را با تن من ساخته اند

و به یک جور و صفت می دانم

که درین معرکه انداخته اند.

نبض می خواندمان با هم و می ریزد خون، لیک کنون

به دلم نیست که دریابم انگشت گذار

کز کدامین رگ من خونم می ریزد بیرون.

 

یکی از همسفرانم که در این واقعه می برد نظر، گشت دچار

به تب دات الجنب

تب ضعف است برآورده دمار.

 

من نیازی به حکیمانم نیست

«شرح اسباب» من تب زده در پیش من است

بجز آسودن درمانم نیست

من به از هر کس

سربدر می برم از دردم آسان ز چیست

با تنم طوفان رفته ست

تبم از ضعف من است

تبم از خونریزی.

یوش.تابستان 1331

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین