چراغک / علی اسفندیار(نیما یوشیج)/مجموعه شعر نیما یوشیج/کینه ی شب
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?nima-yooshij">علی اسفندیار(نیما یوشیج)</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij">مجموعه شعر نیما یوشیج</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij/kineye_shab">کینه ی شب</a></li> </ul> </nav>

کینه ی شب

شب به ساحل چو نشیند پی کین

همه چیز است با غم بنشسته

سر فرو برده به جیب است «کراد»

بر ره جنگل و کوه از ره دور

تکه گویی ز «بَقَم» بگسسته.

کاج کرده ست غمین بالا راست

می نشیند به بر او ساحل

ابری از آن ره کوهان برخاست.

می شود بر سر هرچه حائل.

زرد می گردد روی دریا

باقی قرمزی روز مکد

می نشانند در آن گوشه ی دور

*................................

هیکلی نه اما

مثل این است که ژولیده یکی

می گریزد به رهی از سرما.

می مکد قرمزی روز

می مکد

نیست دیگر سر مویی به ره این افق گمشده نور

شب، دریده به دو چشم آن مطرود،

در سیاهی نگاهش همه غرق

می مکند آب دهانش از کین

می نشیند به کمین

بر لبش هست همه

به یکی خرد ستاره ی حتی.

هر زمانی نفرین

می مکد روشنیش را از دور

به خیالی که ز روز است رمق.

هیس. آهسته

قدم از هر قدمی دارد بیم

به ره دهکده مردی عربان

دست در دست یکی طفل یتیم.

هیس! آهسته شب تیره هنوز

می مکد.

زیر دندان لجن آلودش

هرچه می بیند خواهد نابودش.

کی ولیکن گوید

از در دیگر، این روز سپید

در نمی آید؟

شب کسی یاوه به ره می پوید

شب عبث کینه به دل می جوید

روز می آید

آنچه می باید روید، روید

از نم ابر اگرچه سیرآب

خنده می بندد در چهره ی شب.

                                                    دی ماه 1323

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین