چراغک / علی اسفندیار(نیما یوشیج)/مجموعه شعر نیما یوشیج/من لبخند
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?nima-yooshij">علی اسفندیار(نیما یوشیج)</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij">مجموعه شعر نیما یوشیج</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij/mane_labkhand">من لبخند</a></li> </ul> </nav>

من لبخند

از درون پنجره ی همسایه ی من، یا ز ناپیدای دیوار شکسته ی خانه ی من

از کجا یا از چه کس دیری ست

رازپرداز نهان لبخنده ای این گونه در حرف است:

-من در اینجایم نشسته.

از دل چرکین دم سرد هوای تیره با زهر نفس هاتان رمیده

دل به طرف گوشه ای خاموش بسته

راه برده پس برون تیرگی های نفس های به زهرآلوده تان در هر کجا، هر سو

که نهان هستید از مردم، منم حاضر،

خوبتان بر کارها ناظر،

در سراسر لحظه های سرد،

آن زمان که گرمی از طبع شما مقهور رفته،

وز شما اندیشه ی مفلوج باطل دوست

بر هوای راه های دور رفته؛

در سراسر لحظه های گرم،

آن زمان که همچو کوران، همچو بی وزنان،

دست بر دیوار می پایید؛

همچو مفلوجان بی پای و زمین گیر

سر به روی خاک می سایید

و نگاه بی هدفتان بر سریر سنگ های چرک سوده است.

آن زمان که بر جبین تنگتان تابان شراری می شود تبدیل

به جدار سرد خاکستر

لیک مشتی سرد خاکستر جبین تنگتان را سوخته یکسر.

آن زمانی که سفالی گوهریتان می نماید

در تک تاریک گور حدقه ی چشمهاتان

نه دمی بر گوهری تابان

نگه تان می گشاید.

در همه آن لحظه های تلخ یا نا تلخ،

می دود چار اسبه فرمان نگاه من

گر به کار خود فرو باشید

یا به کار مردم دیگر

یا به کاهیده ز بار خود

یا بیفزوده به بار مردم دیگر؛

دیده بانی می کنم ناخوب و خوب کارهاتان را

بی خایل از دستکار سردتان در من

کاوش بی هوده ی مردم نمی بندد رهی بر من.

بیهده نشسکته ام من

بر عبث ننهاده ام نقشی شکسته بر شکسته.

هرچه تان با گردش زنجیر من بسته.

گر به تلخی بر لب خاموش واری می نشینم،

گر به حسرت می فرایم، یا به رنجی می گشایم،

من، من به لبخنده ی روزان تلخ و دردناک بیدلی خلوت گزینم.

                                                                            خرداد 1320

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین