چراغک / علی اسفندیار(نیما یوشیج)/مجموعه شعر نیما یوشیج/یاد
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?nima-yooshij">علی اسفندیار(نیما یوشیج)</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij">مجموعه شعر نیما یوشیج</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij/yad_nima">یاد</a></li> </ul> </nav>

یاد

ادم از روزی سیه می آید و جای نموری

در میان جنگل بسیار دوری.

آخر فصل زمستان بود و یکسر هر کجا در زیر باران بود.

مثل این که هر چه کز  کرده به جایی،

بر نمی آید صدایی.

صف بیاراییده از هر سو تمشک تیغدار و دور کرده

جای دنجی را.

یاد آن روز صفا بخشان!

مثل این که کنده بودندم تن از هر چیز

می شدم از روی این بام سیه

سوی آن خلوت گل آویز،

تا گذارم گوشه ای از قلب خود را اندر آنجا

تا از آنجا گوشه ای از دلربای خلوت غمناک روزی را

آورم با خود

آه! می گویند چون بگذشت روزی

بگذرد هر چیز با آن روز،

باز می گویند خوابی هست کار زندگانی

زان نباید یاد کردن،

خاطر خود را

بی سبب ناشاد کردن.

برخلاف یاوه ی مردم.

پیش چشم من ولیکن

نگذرد چیزی بدون سوز

می کشم تصویر آن را

یاد من می آید از آن روز!

                                             بهمن 1320

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین