چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر نافه/ملعون
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/nafeh">مجموعه شعر نافه</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/nafeh/maloon_fereidoon">ملعون</a></li> </ul> </nav>

ملعون

برو ای مرد! برو چون سگ آواره بمیر

که حیات تو بجز لعن خداوند نبود

سایه ی شوم تو جز سایه ی ناکامی و رنج

به سر همسر و گهواره ی فرزند نبود

 

ناشناس از همه بکذشتی و در ملک وجود 

کس زبان تو ندانست و روانت نشناخت

سنگ ره بودی و جز نفرت خلقت نگرفت

چنگ غم بودی و جز پنجه ی مرگت ننواخت

 

کس ندانست، که در پرده ی هر خنده گرم

ناله ها خفته ترا، زانهمه اندوه دراز

کس ندانست که در ظلمت حرمان و دریغ

دشنه ها خورده ترا، برتن تبدار نیاز

 

کس ندانست، ندانست و نپرسید که چیست

آن هوس ها که فرو خفته بروح تو خموش

آن دملها، که روان تو بیازرده ز درد

آن عطشها، که شکیب تو بیاورده به جوش

 

تشنه، ای بس که بآغوش گنه رفتی و باز

آمدی تشنه تر از روز نخستین بکنار

همسرت، ناله برآورد که :«ای اف بتو شوی»

دلبرت، چهره برفروخت :«که ای تف بتو یار»

 

زن و معشوقه... شگفتا که ازین هردو بعمر

کس بغمخانه ی تاریک تهادت نرسید

این، سر از رشک بگرداند و فغانت نشود

وان رخ از خشم بتابید و بدادت نرسید

 

وای بر حال تو ای مرد! که در باور خلق

آنچه مقبول نشد، قصه ی جانسوز تو بود

آنکه زد بوسه بهر در گه و سامان نگرفت

آتشین عشق سیهکان و سیه روز تو بود

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین