چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر نافه/پلید
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/nafeh">مجموعه شعر نافه</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/nafeh/palid_fereidoon">پلید</a></li> </ul> </nav>

پلید

جان، از درنگ روز و شبان فرسود

دل، خسته ماند و کار فروبسته 

لیک آن امید تلخ و سیه باقی است

در سینه، همچو خنجر بشکسته

 

در دیو لاخ هستی من، رازی است

جانبخش و درد پرور و پنهان سوز

من زنده بر نهفتن آن رازم

با صد هزار داغ گریبان سوز

 

لب، بسته ام چو زخم کهن کاین راز

در کام تفته در نکشد بازم

رو، کرده ام ترش که نیاویزند

کاوشگران به خشم سبکتازم

 

خورشید را به خلوت من ره نیست

تاریکی است و سردی و گمراهی

بیمارم از غروب شفق پیوند!

بیزارم از فروغ سحرگاهی!

 

مرگ آشنای درد خودم خودم، هرچند

با زندگان به همهمه در جوشم

پرهیزم از پلیدی من! پرهیز

من با امید مرده هماغوشم!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین