چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر نافه/تلفون
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/nafeh">مجموعه شعر نافه</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/nafeh/tekfon_fereidoon">تلفون</a></li> </ul> </nav>

تلفون

نخستین زنگ شبگیرم برآشفت

که دل سرمست یادی جانفزا بود

گرفتم(گوشی) از جا، سرد و بیزار

خدا را! آن صدای آشنا بود

 

بنامم خواند و موجی کهربا خیز

سبک جنبید و از جانم گذر کرد

در آن آهنگ شیرین، آتشی بود

که تا بنیاد لرزانم اثر کرد!

 

دلم کوبید و مهری استخوان سوز

شرار اشتیاقم در تن انگیخت

هوس، با خون جوشانم سفر کرد

امیدی گرم و سوزان در من انگیخت

 

سخن، از دور میلغزید و میتافت

نیازی کهنه از گفتار جادوش

نیازی، چون تپیدنهای لبخواه

نیازی، چون گشودنهای آغوش

 

پیام دلکشش، چون نغمه مهر

هزاران بوسه در هر زیر و بم داشت

پریشان از جدائیهای بسیار

دلی آزرده از بیداد غم داشت

 

گشودم لب، که گویم پاسخی چند

مگر بیگانه ای زان خانه بگذشت

صدا بگسست و آن(هنگامه پرهیز)

درودی گفت و هشیارانه بگذشت 

 

میان وصل و هجران، برزخی بود

که با آن تار لرزان بستگی داشت

سری در گوش دل افسانه میخواند

سری با آن لبان پیوستگی داشت

 

فرو مردم، کزان نشکفته پیوند

شکنجی تازه داد آن دلفروزم

نه با من بود، تا بوسم لبش، آه

نه دور از من، که با یادش بسوزم

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: چهار پاره

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین