چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر پویه/بستر آشفته
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/pooye">مجموعه شعر پویه</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/pooye/bastare_ashofte">بستر آشفته</a></li> </ul> </nav>

بستر آشفته

دیشب، لب من، گرمی لبهای تو میجست

نوش گنه از لعلتب افزای تو میجست

تا بوید و وابوید و مدهوش بمیرد

دل، عطر سر زلف سمن سلی تو میجست

هر ذره ازین پیکر سوزنده، بصد شوق

پر میزد و آغوش تمنای تو میجست

چون تشنه، که دیدار سرابش بفریبد

گوش دل من، نغمه آوای تو میجست

بر ناخن گلرنگ تو، تا بوسه فشاند

دل، ناز سرانگشت دلارای تو میجست

جان، مست هوس بود و در آن شوق دلاویز

برق عطش از چشم هوس زای تو میجست

تا بر سر آن سینه شکیبد، سر پر شور

چون کودک بیحوصله، لالای تو میجست

افسونگر طبعم، چه غزلها که به لب داشت 

تا عرضه کند، خاک کف پای تو میجست

دست هوسم، ساق دل انگیز تو میخواست

سوز نفسم، روب گل آسای تو میجست

باران دوصد بوسه ی عشقم، به نگه بود

زلف و سر و دوش و بر و بالای تو میجست

خون، در بن دندان گنه، جوش دگر داشت

در چنبر خود، گردت زیبای تو میجست

با عضو تو، هر عضو فریدون سخنی داشت

وز بستر آشفته، معمای تو میجست

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین