چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر پویه/چو نسوزم؟
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/pooye">مجموعه شعر پویه</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/pooye/cho_nasoozam">چو نسوزم؟</a></li> </ul> </nav>

چو نسوزم؟

مپندار آهوی سر در کمندم

که من، شاهین کهسار بلندم

نیارم زیستن در خانه، زین دست

اگر صد گونه سازی پایبندم 

زبان فرسائیت، شیداترم کرد

گران گوشم، مده بیهوده پندم

هنر میراندم هر دم به سوئی

چه میپرسی دگر، از خون و چندم!

کنون پیش توام، فردا چه دانم

که در فرغانه، یا در تا شکندم!

دلم بنواز و، تن آسوده بگذار

چه سود از جامه ی ناز پرندم!

من آن رسوا دل کاشانه سوزم

که گردن تاب هرتاب کمندم

نخواهم رفت اگر خود از درت باز

سیه چشمان، به شیدائی برندم

دل افروزا! پناهم ده در آغوش

که بس از تاب عشقت، دردمندم

چه باشد گر برانگیزی به صد شور

تو شیرینکار طناز لوندم!

به مهرت، نغمه ها پردازم ای دوست

توازی گر، به ناز نوشخندم

چو عطر سنبل موی تو دارم 

چه سود از سنبل باغ هلندم

ز جانت دوستتر دارم تو خود نیز

به مهری تازه کن، جان نژندم

وگر شوری چنانت نیست، آن به

که سازی کودک آسا ریشخندم

همانا، خوشتر است از تلخی راست

دروغین مهر شیرین تر ز قندم

به دلجوئی، لبم بر لب فرو بند

که سخت از نامرادی در گزندم

بجز مهرت، ز باغ زندگانی

تو دانی، هر چه بود از ریشه کندم

ولی ترسم که چشم روزگاران

نیارد با تو دید، ای دلپسندم

بیا، تا در گریزیم آنچنان گرم

که آتش خیزد از نعل سمندم!

فریدونا، مکن آتش پرستی

برآذر چون نسوزم، تا سپندم!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین