چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر پویه/گرگ سباه
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/pooye">مجموعه شعر پویه</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/pooye/gorge_siiah">گرگ سباه</a></li> </ul> </nav>

گرگ سباه

ای بر دلم بنهاده درد بیقراری

دردا، که از جان دشمنی با دوستداری

مارا، ز مشتاقی به بند افکندی آخر

خود همچنان اندر پی بی بند و باری!

عطر سر زلف تو، جانم تازه دارد

خوشبوتر از عطر تسیم کوهساری

تا نغمه خوانیها کنم بر یاد رویت

شب تا سحر، بیدارم از شب زنده داری

گنجشک دست آموز چالاکی، ولیکن

دل، در هوایت تشنه چون باز شکاری

بزغاله ای، کز چشم خواب آلود چوپان

گرگ سیاهت، خیره میلیند به هاری!

آئین دلداری نمیدانی، که در عشق

بس آفرینها گوئیم بر جان نثاری

من، ساق زیبای تو،  عریان دوست دارم

صد وای از آن جوراب و کفش سوسماری!

افیونم، افیونی چشم سیاهت

ای بیخبر از تلخی رنج خماری

تا دیده در چشم هوسناک تو بندم

آتش بجان، میمیرم از چشم انتظاری

بنشین، که ناز آلوده بر چهر تو ریزد

آن ارغوانی شعله ی گرم بخاری!

در گردنت، خواهم ز مروارید بوسه

صد رشته آویزم، چو طاوس بهاری

بس نافه بیز آید نسیم از گیسوانت

عنبر کجا، وان نافه مشک تتاری!

یکشب، بمن آن پیکر سیمینه بسپار

تا بنگری صد شیوه ام در جانسپاری

بی باده سرمستم، که مستی بخش جان است

نوشاب لعل دلکشت در خوشگواری

گر بوسه فرسود لب مست من افتد 

آتش زنم در پیکرت، از بیقراری

به! بر بناگوش دل انگیزت چه زیباست

آن سایه روشنهای رقص گوشواری

خواهم، که گستاخانه بوسم نزد شویت

جامی بده، تا وارهم از شرمساری

عاج سر انگشت لطیف دلنشینت

زیبنده تر افتد، به گلبرگ اناری

جان عطشناک مرا، سیری نبخشد

آن بوسه های بیشمار، از بیشماری

گنج زری، پادر دل ویرانه ام نه

تا سر فرازد بر سرای زرنگاری

در کاسه ی ناف تو، می شیرین تر افتد

دیوانه ام، عیبم مکن زین میگساری

نازم بدان دستی، که در آن لعل

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین