چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر پویه/میر بتان
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/pooye">مجموعه شعر پویه</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/pooye/mir_botan">میر بتان</a></li> </ul> </nav>

میر بتان

نازم به ارادت، دم سوزان علم را

کاندر کف من داد، دگر باره قلم را

بگریخته بود از دل افسرده غم عشق

بخشید بدو بار دگر، مستی غم را

از مسجدم آورد به میخانه، که بگذار

بر حال خود، این سقف و ستون کی و جم را!

شعر است ترا پیشه، در اندیشه چه مانی؟

شمشیر عرب را و، کله خود عجم را

جامی دوسه برگیر و، زجانانه خبرگیر

عشقی زن و شاداب کن این چهر دژم را

گامی نه و، دامی نه و، نامی نه و، برگیر

از دوش سمن پوش بتی سنبل نم را

شوری زن و، جوشی زن و، بوسی زن و بشتاب

تا جای دگر، بوسه زنی جای قدم را

زان دوزخ سوزنده، به فردوس من آویز

کاراسته ام بهر دلت« باغ ارم» را

ور خود غم نان است ترا، اینهمه سهل است

بخشم به یکی شعر تو، صد گنج درم را

گفتم که امیرا! سخنت جمله صواب است

بیشی تو و، با بیش ندارم غم کم را

گر شاعر دلخواه توام، بی صله خوشتر

هرچند که گیری به سرم دست کرم را

دل از تو ترا خواهد و، گر نیست گمانت

آویزه ی موی تو کنم، اشک قسم را

اگر باز پذیری به حریمم، همه لطف است

من از تو تمنا نکنم وصل حرم را

امروز، به میخانه کشم رخت و درین بخت

گیرم سر گیسوی بتی پر چم و خم را

صد شعر تر انگیزم و، ریزم به قدومش

تا تازه کنم، قصه«کارون و بلم» را

چون مست شد از شعر دلاویز من، آنگاه

گیریم در آغوش گنه، پیکر هم را

او ناله کند زیرو، منش بوسه زنم روی

تا سرد هم از نوش لبش، نغمه بم را

ور زانکه، ستمگر شد و بیداد گر افتاد

خواهم زتو، ای میر بتان، دفع ستم را

شکرانه ی لطف تو، فریدون به دو صد شور

زد در دل این چامه، بنام تو رقم را

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین