دوش، از دل شوریده سراغی نگرفتی
بر سینه، غمی هشتی و داغی نگرفتی
ای چشم و چراغ شب تاریک فریدون
افتادم و دستم به چراغی نگرفتی
پائیز دل انگیز سبکسایه، گذر کرد
بر کام دلم، گوشه ی باغی نگرفتی
روزان و شبانت، همه در مشغله بگذشت
لختی ننشستی و فراغی نگرفتی
در حسرت آغوش تو خون شد دل ویکروز
در بازوی من، دامن راغی نگرفتی
برگو چه شد ای بلبل خوش نغمه، که از لطف
دیگر خبر از لانه ی زاغی نگرفتی
گلزار فریدونی و این طرفه که یک عمر
بوئیدنت و ا را به دماغی نگرفتی
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: