چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/آن غنچه که نشکفت ز سرت دل ما بود
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/an_ghonche_ke_farokhi">آن غنچه که نشکفت ز سرت دل ما بود</a></li> </ul> </nav>

آن غنچه که نشکفت ز سرت دل ما بود

آن غنچه که نشکفت ز سرت دل ما بود

وان عقده که نگشود ز غم مشکل ما بود

 مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است

در دشت جنون همسفر عاقل ما بود 

گر دامن دل رنگ نبود از اثر خون

معلوم نمی شد دل ما قاتل ما بود 

سر سبز نگردید هر آن دانه که کشتیم

پا بسته آفت زدگی حاصل ما بود 

دردانه مه بود و جگر گوشۂ خورشید

این شمع شب افروز که در محفل مابود 

این سر که به دست غم هجر تو سپردیم

در پای غمت هدیه ناقابل ما بود

از راه صنم پی به صمد بردم و دیدم

 مستوره آینه حق باطل ما بود 

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین