هر خمی منزل جمعی دل دیوانه نبود
تیشه بر سرزد فرهاد وچو شیرین جان داد
و دیگران را مگر این همت مردانه نبود
گر به کنج دل من غير غمت راه نیافت
جای آن گنج جز این خانه ویرانه نبود
جذبه عشق مرا برد بجائی که ز وصل
فرق بین فرق و محرم و بیگانه نبود
خرم آن شب که زپیمانه چو پیمان بستی
شاهد ما و تو جز شاهد پیمانه نبود
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: