یا آنکه ز جان بازی اندیشه نباید کرد
سودی نبری از عشق گر جرأت شيرت نیست
آسوده گذر هرگز زین پیشه نباید کرد گر آب رزت باید ای مالك بی انصاف
خون دل دهقان را در شیشه نباید کرد
در سایه استبداد پژمرده شد آزادی
و این گلبن نورس را بی ریشه نباید کرد
با داس و چکش کن محو، این خسروی ایوان را
چون کوه کنی هر روز با تیشه نباید کرد
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: