چراغک / سهراب سپهری(سهراب سپهری)/مجموعه شعر آوار آفتاب/آوای گیاه
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?sohrab-sepehri">سهراب سپهری(سهراب سپهری)</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/avare_aftab">مجموعه شعر آوار آفتاب</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/avare_aftab/avaye_giah">آوای گیاه</a></li> </ul> </nav>

آوای گیاه

از شب ریشه سرچشمه گرفتم، و به گرداب آفتاب ریختم

بی پروا بودم : دریچه ام را به سنگ گشودم

مغاک جنبش را زیستم.

هشیاری ام شب را نشکافت ، روشنی ام روشن نکرد:

من ترا زیستم ، شبتاب دور دست!

رها کردم، تا ریزش نور، شب را بر رفتارم بلغزاند

بیداری ام سربسته ماند:من خوابگرد راه تماشا بودم

و همیشه کسی از باغ آمد و مرا نوبر وحشت هدیه کرد

و همیشه خوشه چینی از راهم گذشت، و کنار من خوشه ی راز از دستش لغزید

و همیشه من ماندم و تاریک بزرگ،من ماندم و همهمه ی آفتاب

و از سفر آفتاب، سرشار از تاریکی نور آمده ام،

سایه تو شده ام

و سایه وار بر لب روشنی ایستاده ام

شب می شکافد ، لبخند می شکفد ، زمین بیدار می شود

صبح از سفال آسمان می تراود

و شاخه ی شبانه ی اندیشه ی من بر پرتگاه زمان خم می شود.

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: سپید

وزن عروضی: ندارد

بحر: بدون وزن عروضی


دیدگاه مخاطبین