چراغک / سهراب سپهری(سهراب سپهری)/مجموعه شعر آوار آفتاب/خوابی در هیاهو
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?sohrab-sepehri">سهراب سپهری(سهراب سپهری)</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/avare_aftab">مجموعه شعر آوار آفتاب</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/avare_aftab/khabi_dar_hayahoo">خوابی در هیاهو</a></li> </ul> </nav>

خوابی در هیاهو

آبي بلند را مي انديشم ، و هياهوي سبز پايين را.

ترسان از سايه خويش ، به ني زار آمده ام.

تهي بالا را مي ترساند ، و خنجر برگ ها به روان فرو مي رود.

دشمني كو ، تا مرا از من بركند ؟

نفرين به زيست : تپش كور !

دچار بودن گشتم ، و شبيخوني بود. نفرين !

هستي مرا برچين ، اي ندانم چه خدايي موهوم!

نيزه من ، مرمر بس تن را شكافت

و چه سود ، كه اين غم را نتواند سينه دريد.

نفرين به زيست : دلهره شيرين !

نيزه ام - يار بيراهه هاي خطر - را تن مي شكنم.

صداي شكست ، در تهي حادثه مي پيچد . ني ها بهم مي سايد.

ترنم سبز مي شكافد:

نگاه زني ، چون خوابي گوارا، به چشمانم مي نشيند.

ترس بي سلاح مرا از پا مي فكند.

من - نيزه دار كهن - آتش مي شوم.

او - دشمن زيبا- شبنم نوازش مي افشاند.

دستم را مي گيرد

و ما - دو مردم روزگاران كهن- مي گذريم.

به ني ها تن مي ساييم، و به لالايي سبزشان ، گهواره روان را نوسان مي دهيم.

آبي بلند ، خلوت ما را مي آرايد.

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: سپید

وزن عروضی: ندارد

بحر: بدون وزن عروضی


دیدگاه مخاطبین