چراغک / سهراب سپهری(سهراب سپهری)/مجموعه شعر آوار آفتاب/نزدیک آی
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?sohrab-sepehri">سهراب سپهری(سهراب سپهری)</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/avare_aftab">مجموعه شعر آوار آفتاب</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/avare_aftab/nazdik_aay">نزدیک آی</a></li> </ul> </nav>

نزدیک آی

بام را برافكن ، و بتاب ، كه خرمن تيرگي اينجاست‌. 

بشتاب ، درها را بشكن ، وهم را دو نيمه كن ، كه منم 

هسته اين بار سياه‌. 

اندوه مرا بچين ، كه رسيده است‌. 

ديري است‌، كه خويش را رنجانده ايم ، و روزن آشتي 

بسته است‌. 

مرا بدان سو بر، به صخره برتر من رسان ، كه جدا 

مانده ام‌. 

به سرچشمه «ناب» هايم بردي ، نگين آرامش گم كردم ، و 

گريه سر دادم‌. 

فرسوده راهم ، چادري كو ميان شعله و باد،دور از همهمه 

خوابستان ؟ 

و مبادا ترس آشفته شود ، كه آبشخور جاندار من است‌. 

و مبادا غم فرو ريزد، كه بلند آسمانه ي زيباي من است‌. 

صدا بزن ، تا هستي بپا خيزد ، گل رنگ بازد، پرنده 

هواي فراموشي كند. 

ترا ديدم ، از تنگناي زمان جستم . ترا ديدم ، شور عدم 

در من گرفت‌. 

و بينديش ، كه سودايي مرگم . كنار تو ، زنبق سيرابم‌. 

دوست من ، هستي ترس انگيز است‌. 

به صخره من ريز، مرا در خود بساي ، كه پوشيده از خزه 

نامم‌.

بروي ، كه تري تو ، چهره خواب اندود مرا خوش است‌. 

غوغاي چشم و ستاره فرو نشست‌، بمان ، تا شنوده آسمان ها 

شويم‌. 

بدر آ، بي خدايي مرا بياگن‌، محراب بي آغازم شو. 

نزديك آي‌، تا من سراسر «من» شوم‌.

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: سپید

وزن عروضی: ندارد

بحر: بدون وزن عروضی


دیدگاه مخاطبین