چراغک / سهراب سپهری(سهراب سپهری)/مجموعه شعر آوار آفتاب/نیایش
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?sohrab-sepehri">سهراب سپهری(سهراب سپهری)</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/avare_aftab">مجموعه شعر آوار آفتاب</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/avare_aftab/niayesh_sohrab">نیایش</a></li> </ul> </nav>

نیایش

نور را پیمودیم ، دشت طلا را در نوشتیم 

افسانه را چیدیم ، و پلاسیده فکندیم‌.

کنار شنزار ، آفتابی سایه وار ، ما را نواخت‌. درنگی کردیم‌. 

بر لب رود پهناور رمز رویاها را سر بریدیم . 

ابری رسید ، و ما دیده فرو بستیم‌. 

ظلمت شکافت ، زهره را دیدیم ، و به ستیغ بر آمدیم‌. 

آذرخشی فرود آمد ، و ما را در ستایش فرو دید. 

لرزان ، گریستیم‌. خندان ، گریستیم‌. 

رگباری فرو کوفت : از در همدلی بودیم‌. 

سیاهی رفت ، سر به آبی آسمان ستودیم ، در خور آسمانها 

شدیم‌. 

سایه را به دره رها کردیم‌. لبخند را به فراخنای تهی 

فشاندیم . 

سکوت ما به هم پیوست ، و ما «ما» شدیم . 

تنهایی ما در دشت طلا دامن کشید. 

آفتاب از چهره ما ترسید . 

دریافتیم ، و خنده زدیم‌. 

نهفتیم و سوختیم‌. 

هر چه بهم تر ، تنها تر.، 

از ستیغ جدا شدیم‌: 

من به خاک آمدم‌،و بنده شدم . 

تو بالا رفتی‌، و خدا شدی .

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: سپید

وزن عروضی: ندارد

بحر: بدون وزن عروضی


دیدگاه مخاطبین