چراغک / سهراب سپهری(سهراب سپهری)/مجموعه شعر ما هیچ ما نگاه/وقت لطیف شدن
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?sohrab-sepehri">سهراب سپهری(سهراب سپهری)</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/ma_hich_ma_negah">مجموعه شعر ما هیچ ما نگاه</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/ma_hich_ma_negah/vaghte_latif_shodan">وقت لطیف شدن</a></li> </ul> </nav>

وقت لطیف شدن

باران

اضلاع فراغت را مي شست.

من با شن هاي 

مرطوب عزيمت بازي مي كردم

و خواب سفرهاي منقش مي ديدم.

من قاتي آزادي شن ها بودم.

من 

دلتنگ

بودم.

 

در باغ

يك سفره مانوس 

پهن

بود.

چيزي وسط سفره، شبيه

ادراك منور:

يك خوشه انگور

روي همه شايبه را پوشيد.

تعمير سكوت 

گيجم كرد.

ديدم كه درخت ، هست.

وقتي كه درخت هست

پيداست كه بايد بود،

بايد بود

و رد روايت را

تا متن سپيد

دنبال كرد.

اما 

اي ياس ملون!

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: سپید

وزن عروضی: ندارد

بحر: بدون وزن عروضی


دیدگاه مخاطبین