چراغک / سهراب سپهری(سهراب سپهری)/مجموعه شعر زندگی خواب‌ها/مرز گمشده
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?sohrab-sepehri">سهراب سپهری(سهراب سپهری)</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/zendegi_khabha">مجموعه شعر زندگی خواب‌ها</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/zendegi_khabha/marze_gomshodeh">مرز گمشده</a></li> </ul> </nav>

مرز گمشده

ریشه روشنی پوسید و فرو ریخت.

و صدا در جاده بی طرح فضا می‌رفت.

از مرزی گذشته بود،

در پی مرز گمشده می‌گشت.

کوهی سنگین نگاهش را برید.

صدا از خود تهی شد

و به دامن کوه آویخت:

پناهم بده، تنها مرز آشنا! پناهم بده.

و کوه از خوابی سنگین پر بود.

خوابش طرحی رها شده داشت.

صدا زمزمه بیگانگی را بویید،

برگشت،

فضا را از خود گذر داد

و در کرانه نادیدنی شب بر زمین افتاد.

کوه از خواب سنگین پر بود.

دیری گذشت،

خوابش بخار شد.

طنین گمشده‌ای به رگ‌هایش وزید:

پناهم بده، تنها مرز آشنا! پناهم بده.

سوزش تلخی به تار و پودش ریخت.

خواب خطا کارش را نفرین فرستاد

و نگاهش را روانه کرد.

انتظاری نوسان داشت.

نگاهی در راه مانده بود

و صدایی در تنهایی می‌گریست.

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: سپید

وزن عروضی: ندارد

بحر: بدون وزن عروضی


دیدگاه مخاطبین