دخترک خنده کنان گفت: که
چیست راز این حلقه زر
راز این حلقه که... انگشت
مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
مرد حیران شدو گفت: حلقه خوشبختی است،
حلقه زندگی است
همه گفتند: مبارک باشد!
دخترک گفت: دریغا که مرا باز در
معنی آن شک باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
دید
در نقش فروزنده او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته، هدر!
زن
پریشان شدو نالید: که وای! وای!
این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و
رخشندگی است
حلقه بندگی و بردگی است
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: نیمایی
وزن عروضی: ندارد
بحر: بدون وزن عروضی