چراغک / فروغ‌الزمان فرخزاد(فروغ فرخزاد)/مجموعه شعر دیوار/شوق
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?foroogh-farrokhzad">فروغ‌الزمان فرخزاد(فروغ فرخزاد)</a></li><li><a href="?foroogh-farrokhzad/divar">مجموعه شعر دیوار</a></li><li><a href="?foroogh-farrokhzad/divar/shogh_forogh">شوق</a></li> </ul> </nav>

شوق

یاد داری که ز من خنده کنان پرسیدی

چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز ؟

چهره ام را بنگر تا به تو پاسخ گوید

اشک شوقی که فرو خفته به چشمان نیاز

 

 

چه ره آورد سفر دارم ای مایه ی عمر؟

سینه ای سوخته در حسرت یک عشق محال

نگهی گمشده در پرده ی رویایی دور

پیکری ملتهب از خواهش سوزان وصال

 

 

چه ره آورد سفر دارم ... ای مایه ی عمر ؟

دیدگانی همه از شوق درون پر آشوب

لب گرمی که بر آن خفته به امید نیاز

بوسه ای داغ تر از بوسه ی خورشید جنوب

 

 

ای بسا در پی آن هدیه که زیبنده ی تو ست

در دل کوچه و بازار شدم سرگردان

عاقبت رفتم و گفتم که تو را هدیه کنم

پیکری را که در آن شعله کشد شوق نهان

 

 

چو در آیینه نگه کردم ، دیدم افسوس

جلوه ی روی مرا هجر تو کاهش بخشید

دست بر دامن خورشید زدم تا بر من

عطش و روشنی و سوزش و تابش بخشید

 

 

حالیا ... این منم این آتش جانسوز منم

ای امید دل دیوانه ی اندوه نواز

بازوان را بگشا تا که عیانت سازم

چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین