چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/آن دسته که سرگشته سودای جونند
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/an_daste+ke_farokhi">آن دسته که سرگشته سودای جونند</a></li> </ul> </nav>

آن دسته که سرگشته سودای جونند

آن دسته که سرگشته سودای جونند 

پا تا به سر از دائره عقل برونند 

ته دانی که بود رهرو آزادی گیتی 

آنانکه در این بار به آغشته بخونند

 در محفل ما صحبتی از شاه و گدانیست

 دانی همگی عالی و عالی همه دونند

 با پنجه بر آرند زبان از دهن شیر

 آنانکه ز سرپنجه عشق تو زبونند

جویای وکالت ز مو كل نبود کم 

این دوره جگر سوختگان بسکه فزونند

 از جلوۂ طاوسی این خلق بترسید

کز راه دورنگی همه چون بوقلمونند 

چون زاغ کشاندند سوی خانه خرابی

  این خانه خرابان که بما راهنمونند

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین