می پرستانی که از دور فلك آزرده اند
همچو خم از ساغر دل دورهاخون خورده اند
نیست حق زندگی آن قوم را کز بی حسی
مردگان زنده بلکه زندگان مرده اند
در بر بیگانه و خویشند دایم سرفراز
بهر حق خویش آن قومی که پا بفشرده اند
فارسان فارس را پای فرس گرلنگ نیست
اهل عالم از چه زیشان گوی سبقت برده اند
دوده سیروس را یارب چه آمد کاینچنین
بیدل و بیخون و شست وجامد و افسرده اند
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: